امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

امیر های مادر

یک بعدازظهر فوق العاده باعرفان جون

برای روز شهادت حضرت علی ع که تعطیل رسمی بود حدود  ساعت 11 به خونه عزیزجون رفتیم  برای نماز ظهر به اتفاق عمو فلاح و خاله فرشته و فاطیماجون به مسجد کاظم بیک رفتیم هنگام برگشت هم  مامان و امیرعلی و فاطیما همراه دسته عزاداری تا  آرامگاه آیت الله بهشتی رفتند  و تو راه امیرعلی و فاطیما همراه عزادران دل می زدند وقتی فاطیما خسته شد مامان جون بغلش گرفت و اون خوابید و تو راه یه لنگه کفشش گم شد ،گناهی ها تمام مسیر را گشتند اما پیدا نکردند. خاله فرشته گفت: اصلا مهم نبود که شما کل مسیر را گشتید ما از لجبازی  فاطیما ،بیشتر نگران بودیم خلاصه تاغروب کلی ماجرا داشتیم  تازه خاله سارای مهربون هم اومدند...
23 مرداد 1392

ماه مبارک رمضان

ماه رمضان امسال ، حال و هوای دیگری داشت چون من تصمیم گرفتم بطور کامل همه روزهایش را روزه بگیرم بنابراین از چهارشنبه همراه مامان جون و باباجون سحری بیدار شدم و بعد از اذان نمازم را خواندم وتا شنبه کامل روزه گرفتم اما روز شنبه چون هم کلاس ورزشی ساعت 5/5 تا 7 داشتم و هم کلاس ریاضی از ساعت 7:20 تا 8/30    واقعا اذیت شدم مامان جونم هم گناهی پشت در کلاس ایستاده بود تا منو بلافاصله بعد از کلاس برای افطاری برسونه خلاصه اینطوری شد که تصمیم گرفتم روزهای زوج که تا ساعت 8.5 غروب کلاس دارم روزه نگیرم ماه مبارک رمضان را خیلی دوست دارم یکی بدلیل اینکه مامانم زود به خونه برمی گرده و دوم بخاطر مهمونی دادنو مهمونی رفتنها...
17 مرداد 1392
1